بازار هدف یعنی گروهی از آدمها که شما تصمیم میگیرید خدمات یا محصولاتتان را فقط به آنها ارائه بدهید، یعنی شما همهی آدمهای دنیا را هدف نمیگیرید؛ بلکه یک دستهی خاص از آدمها را انتخاب میکنید که نیازشان به خدمات شما بیشتر است و احتمال اینکه از شما خرید کنند هم بالاتر است.
چرا انتخاب بازار هدف مهم است؟
✅ باعث میشود تخصصیتر دیده شوید.
✅ باعث میشود پیامهای بازاریابیتان قویتر و موثرتر باشند.
✅ پیدا کردن مشتری برایتان راحتتر میشود.
✅ مشتریها راحتتر به شما اعتماد میکنند چون حس میکنند شما دقیقاً کار آنها را میدانید.
برای پیدا کردن بازار هدف، اول باید بدونید چه خدماتی ارائه میدید و این خدمات به درد چه افرادی یا کسبوکارهایی میخوره. مثلاً اگر تدوین ویدیو انجام میدید، بازارهای هدف میتونه کسبوکارهای محلی، پیجهای آموزشی، یا برندهایی باشن که در اینستاگرام فعال هستن و نیاز به تولید محتوا دارن.
قدمهای پیشنهادی:
به ویدیوها و پی دی اف های بازار هدف برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید.
شناسایی بازار هدف یکی از مهمترین قدمها در مسیر فریلنسریه، چون بدون داشتن یک بازار مشخص، هم بازاریابیتون پراکنده میشه و هم احتمال جذب مشتریهای واقعی به شدت پایین میاد. اما چطور بفهمیم بازار هدف ما دقیقاً کیه و چه نیازی داره؟ این کار در واقع با ترکیب خودشناسی و بررسی بازار ممکن میشه.
بازار هدف باید براتون قابل دسترسی باشه: مهم نیست یه بازار چقدر پر پول باشه، اگه شما راهی برای ارتباط با اون نداشته باشید، جذب مشتری از اون سخت میشه.
در کل، بازار هدف خوب بازاریه که:
پیدا کردنش ممکنه کمی زمان ببره، ولی وقتی پیداش کنید، باقی مسیر خیلی راحتتر و سریعتر جلو میره.
در شروع مسیر فریلنسری، شما تازه دارید تجربه جمع میکنید، مهارتهایتان را تقویت میکنید و سبک کاری خودتان را پیدا میکنید.
اگر از همان اول بخواهید خیلی سفت و سخت فقط یک بازار هدف خاص را انتخاب کنید (مثلاً فقط برای دندانپزشکها سایت بسازید)، ممکن است پروژهی کافی پیدا نکنید یا فرصتهای خوب دیگری را از دست بدهید.
برای اطلاعات بیشتر در مورد بازار هدف در هر مهارت به پی دی اف قرار داده شده در دوره فریلنسر هوشمند با همین عنوان رجوع کنید.
بله، تست کردن چند بازار هدف مختلف در بازهای کوتاه مدت و کنترلشده میتونه یک استراتژی هوشمندانه باشه، مخصوصاً اگه هنوز مطمئن نیستید کدوم بازار برای مهارت، شخصیت و سبک کاری شما مناسبتره. اما نکته مهم اینه که این تست، باید ساختارمند باشه، نه پراکنده و بیبرنامه.
برای اینکه این کار رو اصولی انجام بدید، این مراحل رو پیشنهاد میکنیم:
با این روش شما بهجای اینکه انرژیتون رو بیهدف پخش کنید، دارید بهشکل هدفمند تجربه جمع میکنید. این باعث میشه ظرف یک ماه تصویر شفافتری از بازار مناسبتون داشته باشید و بعد از اون بتونید تمرکز کاملتون رو بذارید روی یک بازار با اطمینان و آگاهی.
بله، کاملاً ممکنه و اتفاقاً خیلی از فریلنسرهای حرفهای هم دقیقاً همین مسیر رو میرن. جذب مشتری فقط از طریق تماس یا جلسه رایگان نیست. اگر مهارت پیامنویسی هدفمند داشته باشید، میتونید حتی بدون یک کلمه صحبت مستقیم، پروژه بگیرید. کاری که باید بکنید اینه که پیامهاتون همزمان هم توجه جلب کنه، هم اعتماد بسازه، و هم مخاطب رو به اقدام (مثل جواب دادن یا درخواست اطلاعات بیشتر) تشویق کنه.
در این مدل، شما با یک پیام اولیه وارد میشید که بهش میگیم پیام جاذبهای. این پیام باید کوتاه، مودبانه و شخصیسازیشده باشه، نه عمومی. مثلاً اشاره کنید که چه چیزی توی پیج یا کسبوکار اون شخص توجهتون رو جلب کرده، بعد خیلی ساده بگید که در چه زمینهای میتونید کمکشون کنید. اگر نمونهکار مرتبط دارید، لینک بدید یا حتی تصویری بفرستید. مهمه که پیام بیشاز حد تبلیغاتی نباشه؛ بلکه مثل یک پیشنهاد دوستانه و حرفهای باشه.
در ادامه، اگر شخص جواب داد، با چند پیام دیگه میتونید نیازش رو بررسی کنید و پیشنهاد بدید. حتی میتونید فایل پورتفولیو یا ویدیوی کوتاه معرفی بفرستید تا بدون نیاز به تماس، حرفهای بودنتون رو نشون بدید. این روش در بازار ایران هم جواب میده، هم در بازار جهانی.
پس امکان پذیر هست که بدون تماس و فقط با فرستادن پیام مشتری یابی رو انجام داد.
پیام هوشمند به پیامهایی اطلاق میشود که با استفاده از اطلاعات جمعآوریشده و تحلیل رفتار مشتری، بر اساس نیاز فرد و با تمرکز بر اون خودکار ارسال میشوند. این نوع پیامها شخصیسازی شده و بهطور دقیق به نیازها و خواستههای مشتری پاسخ میدهند. پیامهای هوشمند میتوانند به جذب مشتری از طریق چندین روش کمک کنند:
یک پیام هوشمند برای اینکه تأثیرگذاری بالایی داشته باشد، باید شامل ویژگیهای خاصی باشد که به آن اعتبار و جذابیت میبخشد. این ویژگیها عبارتند از:
پیام نرمال، پیامی است که بهصورت عادی و مستقیم برای معرفی خودتان، مهارتهایتان و پیشنهاد همکاری به یک مشتری میفرستید. این پیام باید رسمی، محترمانه و کوتاه باشد، اما در عین حال نباید خشک یا خیلی کلیشهای بهنظر برسد.
ساختار پیشنهادی یک پیام نرمال:
مثال ساده:
سلام وقتتون بخیر
من [اسم شما] هستم، طراح گرافیک با سابقهی ۳ ساله در طراحی پست و استوری اینستاگرام برای برندهای آموزشی.
پستهایی که توی پیجتون دیدم نشون میده که برای هویت بصری اهمیت زیادی قائل هستید. خوشحال میشم اگر فرصتی باشه تا در این مسیر کنارتون باشم.
اگر دوست داشتید نمونهکار براتون میفرستم تا بیشتر آشنا بشید.
با آرزوی موفقیت برای شما 🌱
وقتی با روش مستقیم مشترییابی میکنید (یعنی خودتون پیام میفرستید، نه اینکه منتظر بمونید مشتری بیاد سراغتون)، نوع پیامی که ارسال میکنید، تعیین میکنه که آیا توجه مخاطب رو جلب میکنید یا نه.
بیایید تفاوت این دو نوع پیام رو خیلی ساده و کاربردی بررسی کنیم:
پیام نرمال (عادی)
پیام نرمال معمولاً شبیه معرفی مستقیم خدمات شماست.
حالت اطلاعرسانی داره و بیشتر میگه “من این کارو انجام میدم، اگر خواستید بهم بگید.”
پیام جاذبهای
پیام جاذبهای تمرکز داره روی “مسئله یا خواستهی مخاطب”.
شما اول حس نیاز رو در ذهن مخاطب روشن میکنید و بعد خودتون رو به عنوان راهحل معرفی میکنید.
ساختارش طوریه که مخاطب احساس میکنه این پیام فقط مخصوص خودش نوشته شده، نه یک پیام عمومی.
| پیام نرمال | پیام جاذبهای |
|---|---|
| معرفی خود و خدماتتان | تمرکز بر نیاز مخاطب |
| عمومی و ساده | اختصاصی و هدفدار |
| معمولاً نادیده گرفته میشود | احتمال تعامل بالاتری دارد |
معمولاً نه. در مراحل اولیهی مشترییابی، استفاده از این واژهها میتونه کیفیت کار شما رو زیر سوال ببره یا مشتری رو صرفاً جذب قیمت کنه، نه تخصص شما. شما باید در پیامهاتون ارزش کارتون رو نشون بدید، نه قیمت پایینش رو.
مثلاً بهجای اینکه بگید «تخفیف میدم»، میتونید بگید:
«برای اولین همکاری، تلاش میکنم با بیشترین کیفیت و در کوتاهترین زمان کار رو تحویل بدم، چون نتیجهی خوب برای من هم اهمیت داره.»
بله، میتونید یک بار دیگر پیام بدید، اما نه بهصورت تکرار پیام قبلی. باید یک پیام جدید، محترمانه، کوتاه و با دلیل منطقی بنویسید. بهعنوان مثال:
«سلام وقتتون بخیر. چند روز پیش پیامی براتون فرستادم دربارهی همکاری در زمینهی طراحی. نمیدونم فرصت کردید بخونید یا نه، فقط خواستم یادآوری کنم که اگر هنوز نیروی گرافیک نیاز دارید، با کمال میل در خدمتم. موفق باشید 🌿»
پورتفولیو مجموعهای از نمونهکارهای شماست که نشون میده چه تواناییهایی دارید، قبلاً چه پروژههایی انجام دادید، سبک کاریتون چطوره و برای چه نوع مشتریهایی مناسبید. در واقع پورتفولیو رزومه عملی و تصویری شماست و مهمترین ابزار برای قانع کردن مشتریه. وقتی مشتری وارد صفحه شما میشه، اولین چیزی که دنبالشه نمونهکاره؛ چون با اون میتونه تصمیم بگیره آیا شما برای پروژهش مناسب هستید یا نه. پورتفولیو خوب باعث میشه حتی بدون مذاکره، مشتری شما رو انتخاب کنه. از طرف دیگه، اگر پورتفولیو نداشته باشید یا ضعیف باشه، حتی اگر مهارت بالایی هم داشته باشید، شانس جذب مشتری خیلی کم میشه چون کسی نمیتونه به حرف شما اعتماد کنه. پورتفولیو باید واقعی، شفاف، طبقهبندیشده و بهروز باشه تا اثرگذاری حداکثری داشته باشه.
بله، در داخل دوره دو ویدیو در مورد ساخت پورتفولیو در بخش دلاری قرار داده شده که در این ویدیوها هم از لحاظ محتوایی و هم از لحاظ بصری در مورد این موضوع صحبت شده، که برای نکات تکمیلی میتونید به اسپات پلیر بخش فریلنسینگ هوشمند و دلاری مراجعه کنید.
اینکه پروژه واقعی نگرفتید اصلاً مانع نیست. برای شروع، کافیه چند پروژه تمرینی بر اساس نیاز بازار هدفتون طراحی کنید. مثلاً اگر میخواین برای مربیهای ورزشی سایت طراحی کنید، یه صفحهی تمرینی طراحی کنید که مخصوص معرفی خدمات یه مربی باشه. یا اگر میخواین برای تولیدکنندههای محتوا ادیت بزنید، یه ویدیو کوتاه از یوتیوب بردارید، ادیتش کنید و نشون بدید چطوری میتونید کار رو حرفهایتر کنید.
نکتهی مهم:
پورتفولیو قراره اعتماد ایجاد کنه، نه اینکه فقط پروژههای گذشتهتون رو نشون بده. پس بهتره توی توضیح هر نمونه کار بنویسید:
نمونهکار یکی از کلیدیترین اجزای موفقیت در فریلنسری هست، اما نبودش به این معنا نیست که نمیتونید وارد این مسیر بشید. در واقع، همهی فریلنسرها روزی از نقطهای شروع کردن که هیچ پروژهای نداشتن. راهحلش اینه که خودتون برای خودتون پروژه تعریف کنید. مثلاً اگر طراح سایت هستید، میتونید یک سایت رزومه فرضی طراحی کنید یا برای یک کسبوکار خیالی وبسایت بزنید. اگر گرافیست هستید، میتونید برای برندهای تخیلی لوگو، پوستر یا پست شبکه اجتماعی طراحی کنید. به این نوع نمونهکارها میگیم “پروژه تمرینی با هدف جذب مشتری”.
در بازار داخل ایران، همین نمونهکارهای تمرینی (به شرط اینکه حرفهای و تمیز اجرا شده باشن) کفایت میکنن تا اولین پروژهها رو بگیرید. در بازار جهانی هم، توی پلتفرمهایی مثل Upwork، Freelancer، اینستاگرام یا لینکدین فریلنسرهای زیادی با همین روش شروع کردن و به نتایج خوبی رسیدن. مهمترین نکته اینه که کیفیت کارتون قابل نمایش باشه. چون مشتری به نمونهکار نگاه میکنه تا بفهمه شما چقدر توانایی دارید، نه اینکه حتماً پروژه واقعی بوده یا نه. پس نداشتن نمونهکار واقعی، مانع شروع نیست؛ مانع فقط اینه که کاری برای نمایش نداشته باشید.
برای نشان دادن نمونهکارهای خود به بهترین شکل ممکن، باید ابتدا مطمئن شوید که نمونهکارها با دقت و کیفیت بالا ارائه شدهاند. این نکات را در نظر بگیرید:
بله، فرمت و طراحی گرافیکی پورتفولیو دقیقاً به اندازهی محتوای آن مهم است—چون اولین چیزی که مشتری میبیند، ظاهر کار شماست. مخصوصاً اگر در حوزههایی مثل طراحی گرافیک، طراحی سایت، تدوین ویدیو یا کارهای خلاقانه فعالیت میکنید، گرافیک پورتفولیوی شما خودش یک نمونه کار است!
در اینجا ویژگیهایی که باید رعایت کنید:
✅ ساده و تمیز (Clean & Minimal)
شلوغ نباشه.
از رنگهای متضاد یا فونتهای زیاد استفاده نکنید.
فضای خالی (white space) داشته باشید تا چشم مشتری خسته نشه.
✅ هماهنگ با برند شخصی شما
اگر رنگ خاصی دارید، یا لوگویی برای خودتون طراحی کردید، حتماً استفاده کنید.
سبک نوشتن و گرافیک شما باید با کاری که انجام میدید هماهنگ باشه.
✅ ترتیب نمایش منطقی
از بهترین نمونهها شروع کنید.
برای هر نمونه کار: یک عنوان، توضیح کوتاه، نقش شما در پروژه، و اگر ممکنه لینک یا تصویر قبل و بعد.
✅ قابل استفاده در موبایل
مشتریها احتمالاً با موبایل بررسی میکنن.
یا فایل PDF رو طوری طراحی کنید که در موبایل هم راحت خونده بشه.
یا اگر از سایت/لینک استفاده میکنید، حتماً واکنشگرا باشه.
✅ استفاده از ابزارهای حرفهای اما ساده
Canva برای طراحی ساده و زیبا عالیه.
اگر مسلط هستید، InDesign یا Illustrator هم خوبه.
یا اگر میخواید لینکدار باشه، از Notion، Google Sites یا Adobe Portfolio استفاده کنید.
✅ نمایش درست پروژهها (قبل/بعد)
مخصوصاً اگر پروژه شما یک تغییر یا بهبود ایجاد کرده (مثل بازطراحی سایت یا بهینهسازی ویدیو)، عکس یا فیلم قبل و بعد تاثیر زیادی داره.
✅ استفاده از آیکونها و عناصر بصری جذاب
آیکونها درک سریعتری میدن.
مثلا آیکون ویدیو کنار لینک ویدیویی، آیکون قلم کنار کارهای گرافیکی و…
وقتی پروژهتان خروجی گرافیکی ندارد، برای ساخت پورتفولیو باید این کارها را انجام بدهید:
1. توضیح دقیق پروژهها:
هر پروژهای که انجام دادید را خیلی ساده و روشن توضیح بدهید. یعنی:
پروژه چی بود؟
مشکل مشتری چه بود؟
شما چه کاری کردید که مشکلش حل شد؟
نتیجه چه شد؟ (مثلاً سرعت سایت ۲ برابر شد یا باگ امنیتی برطرف شد)
2. اسکرینشات یا دموهای فنی اضافه کنید (در صورت امکان):
شما شاید نتوانید “زیبایی ظاهری” نشان بدهید، اما میتوانید:
از محیط کدنویسی خودتان عکس بگیرید (فقط بخشهایی که بدون لو رفتن اطلاعات مشتری باشد).
از خروجیهای نهایی اسکرینشات بگیرید (مثلاً صفحه پاسخ API در Postman).
اگر امکانش بود، یک ویدئو ضبط کنید که نشان بدهد پروژه چطور کار میکند.
در ابتدای کار زیاد سخت نگیرید و نیازی نیست که پورتفولیو خودتون رو به صورت آنلاین داشته باشید و میتونید به صورت پی دی اف برای مشتری خودتون ارسال کنید بعدا که حرفه ای تر شدید میتونید که پورتفولیو خودتون رو به صورت آنلاین هم داشته باشید.
نکته ای که مهم هست قرار دادن نمونه کارهای خوب و به روز خودتون در داخل پورتفولیو هست.
وقتی تازه وارد دنیای فریلنسری میشین، یکی از سختترین بخشها همین تعیین قیمت هست. نه میخواین خیلی ارزون بدین که کارتون بیارزش بشه، نه خیلی گرون که مشتری از همون اول منصرف بشه. اینجا یه مسیر قدمبهقدم و منطقی براتون دارم:
مرحله اول: بازار رو بررسی کنین
قبل از اینکه عددی توی ذهنتون بیاد، یه دور بازار رو ببینین:
برید توی پیجهای فریلنسرهای همسطحتون (مثلاً کسی که تازه شروع کرده یا نهایتاً ۵ پروژه انجام داده).
ببینید اونا برای چه نوع خدماتی، چقدر قیمت گذاشتن.
به تفاوتها دقت کنید: طراحی ساده vs طراحی اختصاصی، تدوین معمولی vs پریمیر پیشرفته، طراحی سایت با قالب آماده vs طراحی کامل.
مرحله دوم: سطح مهارت و زمانتون رو در نظر بگیرین
از خودتون بپرسین:
اگر جوابها نشون میده که پروژه زمانبره، حتی در شروع کار هم نباید خیلی پایین قیمتگذاری کنین.
مرحله سوم: مدل قیمتگذاریتون رو انتخاب کنین
معمولاً برای تازهکارها یکی از دو مدل زیر مناسبه:
پکیجی کار کردن باعث میشه ارزش خدمات بیشتر دیده بشه، مخصوصاً برای مشتریهای ناآشنا با حوزه شما.
مرحله چهارم: کمی انعطاف داشته باشین ولی ارزشتون رو فراموش نکنین
مثلاً اول کارتون، میتونین قیمت رقابتیتر بدین، ولی نه خیلی پایین. بهجاش:
با مشتری صحبت کنین که دارید قیمت همکاری اولیه میدید.
بگید اگه رضایت داشت، همکاریتون رو ادامه میدید و قیمتها بهتدریج واقعیتر میشن.
مرحله پنجم: پیشرفت مهارت = افزایش قیمت
هر پروژهای که انجام میدید، تجربهتون رو میبره بالا. پس بعد از هر چند پروژه، یه بازنگری روی قیمتهاتون بکنید. منتظر نمونید دیگران بیان بهتون بگن گرونتر کار کنید!
✍️ جمعبندی:
قیمتگذاری در شروع مسیر، یه تعادل بین «اعتماد به نفس» و «شناخت بازار» هست. نباید زیر قیمت برید که حس بیکیفیت بودن بدید و نه بالاتر از سطح بازار که مشتری رو فراری بدید. قدمبهقدم با بررسی بازار و رشد مهارتهاتون، قیمتهاتون هم رشد میکنه.
خیلی از مشتریها عادت دارن در مورد قیمت چونه بزنن، مخصوصاً در بازار ایران. نکته مهم اینه که شما بلد باشید چطور حرفهای پاسخ بدید، طوری که ارزش کارتون پایین نیاد ولی فضا هم دوستانه بمونه. بیاید با هم چند مرحله ساده رو یاد بگیریم:
1. اول از همه، حالت دفاعی نگیرید
وقتی مشتری میگه “قیمتت بالاست”، بلافاصله نگید “باشه تخفیف میدم” یا “پس چقدر بدید خوبه؟”
با آرامش بگید:
🟢 «ممنونم که بازخوردتون رو گفتید. فقط اجازه بدید خیلی کوتاه بگم که این عدد بر اساس زمان، تخصص و نتیجهایه که شما از این پروژه خواهید گرفت، در نظر گرفته شده.»
2. اگر تخفیف قراره بدید، دلیلدار و محدود باشه
اگه واقعاً مایلید تخفیف بدید، هیچ اشکالی نداره. ولی این تخفیف باید هدفمند و محدود باشه تا مشتری حس نکنه همیشه میتونه ازتون تخفیف بگیره.
📌مثال:
«برای اینکه اولین همکاریمونه و تجربه خوبی باشه، این بار با ۱۵٪ تخفیف انجامش میدم. اما از دفعه بعد با قیمت اصلی کار میکنم که بتونم کیفیت و زمان مناسبی براتون اختصاص بدم.»
3. پیشنهاد جایگزین بدید
اگر مشتری واقعاً بودجه کمی داره، میتونید حجم پروژه رو کوچیکتر کنید تا قیمت هم پایین بیاد، نه اینکه کیفیت کار رو بیارید پایین.
📌مثال:
«اگر بخوایم هزینه رو به ۵۰۰ برسونیم، میتونم طراحی سه پست رو براتون انجام بدم، بهجای پنج پست. اینجوری هم در بودجه شما میمونیم، هم کیفیت کار حفظ میشه.»
4. اعتماد به نفس داشته باشید
اگر با ادب، اما با اطمینان حرف بزنید، مشتری بیشتر به شما اعتماد میکنه. خیلی وقتها فقط لحن شماست که تعیین میکنه آیا تخفیف دادنتون نشونه ضعف شماست یا یه تصمیم حرفهای برای شروع همکاری.
✍️ جمعبندی:
وقتی مشتری میگه “قیمتت بالاست”، به جای تخفیف فوری، اول با اطمینان ارزش کارتون رو توضیح بدید. بعد اگر لازم شد، یه تخفیف هدفمند، یا یه پیشنهاد جایگزین بهش بدید. یادتون باشه شما فقط فروشنده نیستید، شما دارید یه سرویس حرفهای میدید. پس برخوردتون هم باید حرفهای و با احترام باشه.
توافقنامه یا قرارداد همکاری، یک سند مکتوب (حتی در حد یک پیام واتساپی دقیق) بین شما و مشتریه که تمام جزئیات پروژه رو مشخص میکنه. شاید در ابتدای کار فکر کنید نیازی به نوشتن توافقنامه نیست و میشه به حرف یا اعتماد اولیه بسنده کرد، اما تجربه میگه حتی دوستانهترین همکاریها هم بدون توافقنامه میتونه به سوءتفاهم، اختلاف یا حتی دعوا ختم بشه.
توافقنامه به شما و مشتری کمک میکنه که دقیق بدونید چه خدماتی قراره ارائه بشه، تا چه زمانی، با چه کیفیتی، با چه مبلغی و تحت چه شرایطی. این سند علاوهبر اینکه یک مرجع برای مراجعه در طول پروژه است، نشونهی حرفهای بودن شما هم هست. خیلی وقتها مشتری وقتی میبینه شما توافقنامه میفرستید، اعتماد بیشتری میکنه چون متوجه میشه با کسی طرفه که تجربه داره و کار براش جدیه.
در حالت ایدهآل توافقنامه باید شامل موارد زیر باشه:
فرقی نمیکنه شما با مشتری داخل ایران کار میکنید یا خارجی. چه پروژه ۵۰۰ هزار تومنی باشه چه ۵ میلیون دلاری، توافقنامه (چه به صورت رسمی و قراردادی چه به صورت پیامی در پیام رسان های مختلف) یکی از اصول پایه فریلنسری حرفهایه. بدون اون، ممکنه وقت، انرژی یا حتی درآمدتون از دست بره.
لزومی نداره که توافقنامه حتماً یه قرارداد رسمی با مهر و امضای دفترخانه باشه، بهویژه در فریلنسری که اغلب پروژهها بهصورت آنلاین و غیرحضوری انجام میشن. در خیلی از مواقع، یه متن دقیق و ساده ولی شفاف که بین شما و مشتری رد و بدل بشه (مثلاً در واتساپ، تلگرام یا ایمیل) کاملاً کافیه و از بسیاری از اختلافات احتمالی جلوگیری میکنه.
مهمترین نکته اینه که اون متن باید شامل همهی توافقهای کلیدی باشه:
✔ چه کاری انجام میدید و چه کاری انجام نمیدید،
✔ زمان دقیق تحویل،
✔ مبلغ پروژه و شیوه پرداخت (مثلاً ۵۰٪ اول پروژه، ۵۰٪ بعد از تحویل نهایی)،
✔ تعداد دفعات مجاز اصلاحات،
✔ نحوه تحویل نهایی پروژه (مثلاً فایل قابل ویرایش، خروجی نهایی و…)
✔ و هر مورد دیگهای که ممکنه در طول پروژه محل اختلاف بشه.
حتی میتونید این متن رو در قالب یک فایل PDF ساده طراحی کنید و قبل از شروع پروژه برای مشتری بفرستید و تأیید کتبی یا صوتی ازش بگیرید. در صورتی که با مشتری خارجی کار میکنید، این متن رو میتونید به زبان انگلیسی ارسال کنید و از ابزارهایی مثل DocuSign، HelloSign یا حتی تأیید ساده ایمیلی استفاده کنید.
در فریلنسری، چیزی که اهمیت داره مکتوب بودن توافقهاست، نه رسمی بودن قالب. تا زمانی که حرفها فقط در صحبت باقی بمونه، نمیشه بهش استناد کرد. پس همین امروز یه الگوی ساده توافقنامه آماده کنید و برای هر پروژه استفادهاش کنید—با همین یک کار ساده، کلی مشکل و دردسر احتمالی رو از خودتون دور میکنید.
توافقنامه باید قبل از شروع رسمی پروژه و حتی قبل از دریافت هرگونه پرداخت برای مشتری ارسال بشه. دلیلش اینه که شما و مشتری باید قبل از هر اقدامی، روی همه چیز به یک درک مشترک برسید. اگه اول پیشپرداخت بگیرید و بعد تازه توافقنامه بفرستید، ممکنه بعضی بندها مورد قبول مشتری نباشه و همکاری به بنبست بخوره یا شما مجبور بشید از بعضی اصول خودتون کوتاه بیاید.
روش پیشنهادی اینه که بعد از اینکه مذاکرههاتون تموم شد و مشتری اعلام کرد که مایل به همکاریه، شما سریعاً یه نسخهی ساده و شفاف از توافقنامه رو براش بفرستید. توی این توافقنامه همه چی رو مشخص میکنید، از توضیح خدمات گرفته تا زمانبندی و نحوهی پرداخت. وقتی مشتری اون رو تایید کرد (حتی با یک جمله مثل “اوکیه، موافقم”)، تازه میتونید مرحله دریافت پیشپرداخت رو شروع کنید و پروژه رو وارد فاز اجرایی کنید.
این ترتیب خیلی مهمه چون باعث میشه هیچکس احساس نکنه وسط راه “سورپرایز” شده. برای شما هم خوبه، چون میتونید مطمئن باشید که پروژه طبق چارچوب توافقشده جلو میره و بعداً بهانهای از طرف مشتری نخواهید شنید.
اگر پروژهای بدون توافقنامه شروع بشه، ممکنه مشتری در میانهی راه توقعاتی غیرمنطقی مطرح کنه، زمان تحویل رو تغییر بده یا حتی کل کار رو کنسل کنه بدون پرداخت حقالزحمه. پس بهتره همیشه بدون استثنا، توافقنامه رو قبل از هر اقدامی مشخص کنید—این رمز حرفهای عمل کردنه.
برای شروع مذاکره با یک فریلنسر، اول باید یک پیام محترمانه و واضح براش بفرستید و بگید که به خدماتش علاقهمند شدید و میخواید بیشتر صحبت کنید. بعدش، توی پیام دوم یا تماس، خیلی ساده توضیح بدید که پروژهتون چیه، چه کاری باید انجام بشه، چه زمانی نیاز دارید تحویل بگیرید و دقیقا چه خروجیای انتظار دارید. بهتره چند نمونه هم براش بفرستید تا سلیقهتون رو متوجه بشه. وقتی اون اطلاعات پروژه رو گرفت، معمولاً خودش درباره زمان، قیمت و نحوه انجام کار توضیح میده. حالا شما میتونید خیلی راحت درباره قیمت و شرایط صحبت کنید، ولی یادتون باشه اگر میخواید قیمت پایینتر بدید، محترمانه و منطقی مطرحش کنید. حتما در همین مرحله درباره چیزایی مثل تعداد دفعات ویرایش، فرمت خروجی، روش ارتباط، و نحوه پرداخت هم توافق کنید. بهتره این موارد رو در یک پیام تایید نهایی بنویسید یا حتی یه فایل ساده درست کنید. بعد از توافق، اگه نیاز بود مبلغی رو به عنوان پیشپرداخت بدید و همکاری رو شروع کنید. توی مسیر انجام پروژه هم حتما ارتباطتون رو نگه دارید و بازخورد بدید تا کار نهایی دقیق همون چیزی بشه که میخواید.
در جلسه مشاوره، یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن توجه کنید، این است که چگونه ارزش خدمات خود را به مشتری نشان دهید. برای این کار، باید روی تجربیات و نتایج موفق خود تاکید کنید. استفاده از نمونهکارها و تجربههای قبلی بهشدت کمککننده است. مثلاً میتونید پروژههایی که مشابه پروژه موردنظر مشتری بوده و در آنها موفق بودید را به نمایش بگذارید. این کار باعث میشود مشتری متوجه بشه که شما تجربه کافی برای انجام پروژههای مشابه را دارید و میتونید به نتیجهای که او میخواهد برسید.
در کنار این، توضیح دادن اینکه چرا خدمات شما میتواند به او کمک کند تا سریعتر به هدفش برسد و چرا شما نسبت به رقبا توانایی بهتری دارید، بسیار مهم است. بهطور مثال، اگر شما سرعت انجام کار یا دقت بیشتری دارید یا بهعنوان یک فریلنسر بهخاطر اینکه خودتان پروژهها رو مدیریت میکنید میتونید هزینهها رو کاهش بدید، اینها رو به وضوح بیان کنید.
از زبان ساده استفاده کنید و توضیح بدید که چطور کار شما به کسبوکار مشتری کمک میکنه. بهعنوان مثال، اگر خدمات شما طراحی سایت است، میتونید بگید: «طراحی من باعث میشه وبسایت شما در جستجوگرها بهتر دیده بشه و بهدنبال اون، کسبوکار شما بهطور طبیعی افزایش پیدا کنه». این کار به مشتری کمک میکنه تا ارزش کار شما رو بهتر درک کنه و به اعتماد بیشتری دست پیدا کنه.
بعد از جلسه مشاوره با مشتری، اقدامات خاصی باید انجام بدید تا اطمینان حاصل بشه که همه چیز در مسیر درستی قرار گرفته و هیچ ابهامی برای مشتری باقی نمونده. اولین قدم بعد از جلسه اینه که تمام جزئیات و نکاتی که در جلسه مطرح شده رو یادداشت کنید و این اطلاعات رو بهصورت خلاصهای دقیق برای مشتری ارسال کنید. این کار باعث میشه که مشتری مطمئن بشه که شما تمام نیازهای اون رو بهخوبی درک کردید و هیچ نکتهای فراموش نشده.
در این خلاصه باید تمامی توافقات (هزینهها، زمانبندی، و محدوده پروژه) رو بهطور دقیق ذکر کنید. این به مشتری کمک میکنه تا دید کاملی از روند پیش رو پیدا کنه و هیچ سوءتفاهمی ایجاد نشه. بعد از ارسال این خلاصه، از مشتری بخواهید که تایید کنه که همه چیز صحیح و مطابق انتظار است. اگر چیزی تغییر کرده یا نیاز به اصلاح داشته باشد، مشتری میتواند نظرش را بگوید.
اگر در مورد پروژه به توافق رسیدید، میتونید در مورد نکات تکمیلی با مشتری صحبت کنید. در این مرحله، اگر مبلغ پروژه زیاد بود، میتونید قرارداد تنظیم کنید ولی در پروژه های اول و با مبالغ کم نیازی به این کار نیست و همون توافق اولیه با مشتری کفایت میکند. توافق و یا قرارداد باید شامل جزئیات کامل پروژه، مراحل اجرایی و شرایط همکاری باشد تا هر دو طرف، چه شما و چه مشتری، هیچگونه ابهامی نداشته باشد، همیشه هم مبلغ پروژه رو در دو یا سه فاز دریافت کنید و بعد از هر فاز از مشتری تاییدیه دریافت شود که به مشکلی با مشتری در روند پروژه نداشته باشید.
وقتی مشتری به شما میگه «قیمتت گرونه» یا «یه نفر دیگه با قیمت کمتر همین کارو انجام میده»، اصلاً نترسین یا ناراحت نشین. این یعنی داره بررسی میکنه ببینه آیا میتونه کار بهتر و ارزونتری پیدا کنه یا نه، و شما باید خیلی آروم و با اعتمادبهنفس جواب بدین. اول از همه، با احترام بگین که درک میکنین بودجه برای هر کسبوکاری مهمه. بعدش خیلی راحت و بدون اغراق توضیح بدین که چرا قیمت شما اینه. مثلاً بگین: «کاری که من انجام میدم فقط طراحی نیست، پشتیبانی، دقت و تحویل بهموقع هم داره. خیلیها با قیمت کمتر شروع میکنن ولی بعد مجبور میشن بیان کار رو دوباره بدن انجام بشه.» اگر امکانش هست، یه پیشنهاد انعطافپذیر هم بدین. مثلاً: «میخواین با بودجه شما یه نسخه سادهتر از پروژه رو انجام بدم؟» یا «اگه پرداخت رو کامل و یکجا انجام بدین، یه تخفیف کوچیک هم میتونم در نظر بگیرم.» در نهایت، با یه سوال محترمانه مسیر مذاکره رو باز نگه دارین، مثل: «کدوم بخش پروژه براتون از همه مهمتره که بیشتر روی همون تمرکز کنیم؟» با این روش نشون میدین که حرفهای هستین، قابل مذاکرهاین ولی کیفیتتون رو فدا نمیکنین. اینطوری هم احترام مشتری حفظ میشه، هم احتمال اینکه پروژه رو از دست بدین، کمتر میشه.
مزیت رقابتی یعنی چیزی که باعث میشود مشتری شما را انتخاب کند، نه فریلنسرهای دیگر را یعنی یک ویژگی خاص، مهارت خاص، یا روشی از ارائه کار که شما را از بقیه متمایز میکند.
در مذاکره و فروش، داشتن مزیت رقابتی کمک میکند مشتری به شما اعتماد کند و حاضر شود پول بیشتری هم بابت کارتان بدهد.
در ادامه چند روش ساده برای ساخت مزیت رقابتی برای فریلنسرها مینویسم:
1. تخصصگرایی (نیچ شدن)
وقتی شما مثلاً فقط طراحی پست اینستاگرام برای برندهای آرایشی انجام میدهید، احتمال اینکه مشتری سریعتر به شما اعتماد کند بالا میرود. چون فکر میکند شما تجربه خاصی در این زمینه دارید.
2. سرعت عمل بالا + تحویل بهموقع
بسیاری از فریلنسرها وقتکُش هستند. اگر شما بتوانید به مشتری نشان دهید که کارش را دقیق، ولی سریع تحویل میدهید، این خودش مزیت رقابتی است.
3. برخورد حرفهای + پاسخگویی سریع
مشتریها دنبال فریلنسری هستند که مودب، خوشبرخورد و منظم باشد. اگر پاسخ پیام مشتری را سریع، مودبانه و بدون غلط املایی بدهید، شما برای او از خیلیها جلوتر میافتید.
4. داشتن نمونهکارهای هدفمند
وقتی نمونهکارهایی داشته باشید که دقیقاً به درد بازار هدفتان بخورد، فروشتان راحتتر میشود. چون مشتری سریع متوجه میشود که شما تجربه دارید.
5. پیشنهاد اضافه (value add)
اگر بتوانید چیزی اضافهتر از انتظار مشتری بدهید، مزیت رقابتی ایجاد میکنید.
مثلاً اگر قرار است فقط طراحی پست انجام دهید، یک پست هم رایگان بدهید، یا یک مشاوره کوتاه هم به او بدهید.
6. قولنامه یا تعهدات شفاف
اگر در مذاکره بگویید که دقیقاً چه چیزی، در چه زمانی، با چه کیفیتی تحویل میدهید، حس اعتماد مشتری بیشتر میشود.
مدل بروکری در دنیای فریلنسری به این معنی است که شما بهعنوان یک واسطه، به جای انجام کار خودتان، پروژهها را از یک طرف (مشتری) دریافت کرده و به فریلنسر دیگری که مهارتهای مورد نیاز را دارد، ارجاع میدهید. در این مدل، شما برای هر پروژه که به فریلنسر دیگری ارجاع میدهید، درصدی از هزینه پروژه را به عنوان کارمزد دریافت میکنید. این مدل به طور خاص برای کسانی که به دنبال ساخت شبکهای از فریلنسرها هستند یا نمیخواهند خودشان کار انجام دهند، بسیار مناسب است.
چند گام برای استفاده از مدل بروکری در فریلنسری:
مدل بروکری بهویژه برای کسانی که میخواهند بدون نیاز به انجام کارهای فنی خاص، در دنیای فریلنسری فعال باشند، گزینه مناسبی است. همچنین برای کسانی که قدرت شبکهسازی و مدیریت پروژه دارند، این مدل میتواند بسیار سودآور باشد البته شنا نیاز دارید که آشناییت اولیه در مورد اون مهارتی که میخواین به صورت بروکری کار کنید داشته باشید.
مدل بروکری میتونه برای شروع فریلنسری یک گزینه مناسب باشه، به ویژه اگر در حال حاضر مهارت فنی خاصی ندارید یا علاقهای به اجرای مستقیم پروژهها ندارید. اما باید بدونید که این مدل هم چالشهای خاص خودش رو داره و مناسب همه نیست. بیایید واقعبینانه مزایا و شرایط لازم برای شروع رو بررسی کنیم:
اگر شما کسی هستید که قدرت ارتباطگیری خوبی دارید، میتونید اعتماد مشتریان رو جلب کنید، در عین حال با فریلنسرها ارتباط خوبی برقرار میکنید و توانایی مدیریت پروژهها رو دارید، این مدل میتونه برای شما عالی باشه. در واقع، شما میتونید بدون نیاز به انجام مستقیم کار، از طریق واسطهگری درآمدزایی کنید.
یکی از مزایای اصلی مدل بروکری اینه که نیاز به زمان زیاد برای یادگیری مهارت تخصصی نداره. یعنی به جای اینکه ماهها وقت بگذارید تا یک مهارت مثل طراحی سایت یا تدوین ویدئو یاد بگیرید، میتونید روی ساخت ارتباطات و جذب مشتری تمرکز کنید و کار رو به افراد ماهر بسپارید.
اما نباید فراموش کنید که اعتمادسازی در این مدل بسیار مهمه. مشتری باید مطمئن باشه که شما پروژهاش رو به دست فرد مناسبی میسپارید و در طول مسیر هم پیگیر کار هستید. پس اگر فردی هستید که اهل پیگیری، زمانبندی و مدیریت نیستید، این مدل شاید گزینه خوبی برای شما نباشه.
همچنین، برای اینکه درآمد پایداری داشته باشید، باید به مرور یک شبکه قوی از همکاران فریلنسر بسازید و یاد بگیرید که با چند مشتری همزمان کار کنید، بدون اینکه کیفیت کار افت کنه.
پس در مجموع:
بله، مدل بروکری میتونه برای شروع مناسب باشه، اما فقط اگر شما روحیه مدیریت و ارتباطگیری قوی دارید و حاضرید نقش واسطهای حرفهای رو با مسئولیتپذیری انجام بدید.
مدل بروکری مثل هر مدل دیگهای در فریلنسری، مزایا و معایب خاص خودش رو داره. انتخاب این مدل بستگی به روحیه، تواناییها، و سبک کاری شما داره. بیایید بهصورت واقعبینانه مزایا و معایب این مدل رو بررسی کنیم:
✅ مزایا:
❌ معایب:
در کل، اگر شما اهل مدیریت، ارتباطگیری و پیگیری هستید و علاقهتون بیشتر به سمت مشترییابی و هدایت پروژهست تا اجرا، این مدل میتونه سودآور و مناسب شما باشه — به شرطی که حرفهای عمل کنید.
وقتی تصمیم میگیرید به صورت بروکری کار کنید، یعنی خودتان پروژه را انجام نمیدهید، بلکه بین کارفرما و فریلنسر پل میشوید. در این حالت، یکی از مهمترین مراحل، پیدا کردن فریلنسر مناسب و قابلاعتماد برای هر پروژه است. این کار اگر با دقت انجام نشود، میتواند باعث دردسر شما و از دست رفتن اعتماد کارفرما شود.
برای پیدا کردن فریلنسرها، چند مسیر ساده ولی کاربردی وجود دارد:
1. پیجهای اینستاگرامی تخصصی
میتوانید با جستجو کردن هشتگهایی مثل #طراحی_سایت، #گرافیست، #ادیتور_ویدیو و… فریلنسرهای فعال را پیدا کنید. پیجهایی که نمونهکارهای خوب گذاشتند و فعالیت منظمی دارند، میتوانند گزینههای خوبی باشند.
🔎 مثال:
اگر پروژهتان در زمینه طراحی سایت است، سرچ کنید:#طراحی_سایت_وردپرس یا #webdesign_iran
2. سایتهای فریلنسری ایرانی (مثل کارلنسر، انجاممیدم، پونیشا)
حتی اگر تمرکزتان روی بروکری در فضای اینستاگرام است، باز هم میتوانید از این سایتها برای پیدا کردن فریلنسرهای متخصص استفاده کنید. فقط کافیست پروژههای گذشته آنها را بررسی کرده و پیام بدهید.
3. گروهها و کانالهای تلگرامی تخصصی
در حوزههای مختلف، گروههایی وجود دارند که فریلنسرها در آن فعال هستند. فقط کافی است در گوگل یا تلگرام، عباراتی مثل «گروه تدوین ویدیو» یا «گروه طراحان گرافیک» را جستجو کنید.
4. شبکهسازی شخصی
اگر از قبل شاگرد یا همکار یا آشنایی دارید که در حوزه خاصی فعالیت میکند، از آنها کمک بگیرید یا معرفی بخواهید. فریلنسرهایی که از طریق آدمهای مطمئن معرفی میشوند معمولاً قابل اعتمادترند.
5. خودتان یک لیست شخصی از فریلنسرها بسازید
به مرور زمان هر فریلنسری که پیدا میکنید و با او ارتباط برقرار میکنید، اطلاعاتش را در یک فایل اکسل یا دفترچه یادداشتبرداری کنید (نام، مهارت، نحوهی ارتباط، نمونهکار و قیمت حدودی). این لیست بعدها به گنج شما تبدیل میشود.
شما به عنوان بروکر، نقش پل بین کارفرما و فریلنسر رو دارید. اگر یکی از طرفین بدقولی کنه، اعتماد طرف مقابل به شما لطمه میخوره، حتی اگه شما مقصر مستقیم نباشید. برای همین، مدیریت این موقعیتها خیلی مهمه. در ادامه، گام به گام میگیم چه کاری باید انجام بدین:
1. آرامش خودتون رو حفظ کنید و سریع قضاوت نکنید
اول از همه باید بدون عصبانیت یا قضاوت، از هر دو طرف بخواین موضوع رو کامل و دقیق توضیح بدن. خیلی وقتها مشکل از سوءتفاهم یا عدم توافق شفاف از ابتدا بوده.
2. مستندات رو بررسی کنید
اگر از ابتدا گفتوگوها، توضیحات پروژه، زمانبندی و هزینهها رو به صورت مکتوب (پیام، ویس، ایمیل یا فایل) نگه داشته باشید، الآن وقتشه که بهشون رجوع کنید تا مشخص بشه حق با کیه.
3. در صورت امکان، به راهحل بینابینی برسید
اگه امکانش هست، یک راهحل میانه پیدا کنید که هم کارفرما ناراضی نمونه و هم فریلنسر متضرر نشه. این نشون میده که شما مسئولیتپذیر و حرفهای هستید.
4. از این تجربه برای تنظیم قرارداد دقیقتر استفاده کنید
اگر از اول بین سه نفر (شما، کارفرما، فریلنسر) توافقنامه مشخصی وجود داشته باشه، مثل:
هزینه نهایی
زمان تحویل
مراحل پرداخت
موارد مشمول اصلاح
اونوقت چنین مشکلاتی خیلی کمتر پیش میاد. تجربه شکست هم میتونه باعث حرفهایتر شدن شما در پروژههای بعدی بشه.
5. در نهایت، تصمیم نهایی با شماست
گاهی مجبور میشید یکی از طرفین رو کنار بذارید، حتی اگه کارفرما باشه. چون اعتبار شما مهمتر از یک پروژه است. اگر حس کردید فریلنسر قابلاعتماد نیست یا کارفرما خیلی سختگیر و غیرمنطقیه، ترجیح بدین که قطع همکاری کنید ولی اعتماد دیگران رو حفظ کنید.
شما دو تا انتخاب برای لوکیشن لینکدین دارید:
1. لوکیشن رو ایران بزنید و بدون فیلترشکن وارد بشید:
این گزینه امنیت اکانت شما رو بیشتر میکنه چون مغایرتی بین آیپی و لوکیشن شما وجود نداره. یعنی وقتی آیپی شما ایرانیه و لوکیشن هم ایران هست، هیچ مشکلی پیش نمیاد و اکانت شما از نظر امنیتی حفظ میشه.
2. لوکیشن رو ایران نزنید، اما با فیلترشکن آیپی ثابت غیر رایگان وارد لینکدین بشید:
این هم یک گزینه دیگه است. در این حالت شما نیازی به ویپیاس ندارید، فقط با استفاده از فیلترشکن و انتخاب آیپی ثابت از کشور دیگه میتونید وارد لینکدین بشید. البته توی این حالت امنیت اکانت ممکنه کمی پایینتر باشه، اما این روش هم امنیت خودش رو داره.
در مورد اینکه آیا انتخاب لوکیشن ایران باعث میشه پروژه بگیرید یا نه، باید بگم که این بستگی به مشتریها داره. بعضیها با دیدن لوکیشن ایران مشکلی ندارن و حتی پروژه گرفتن، اما بعضیها هم ممکنه وقتی اسم ایران رو ببینن، از پروژه منصرف بشن.
هر کدوم از این دو انتخاب مزایا و معایب خودش رو داره:
در نهایت، انتخاب با خود شماست و بستگی به اولویتهای شخصی و حرفهای شما داره.
ریستریکت شدن یعنی لینکدین به دلایلی اکانت شما را محدود یا غیرفعال میکند تا بررسیهای بیشتری انجام دهد. این اتفاق میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، مخصوصاً برای کسانی که از ایران فعالیت میکنند.
مهمترین دلایل عبارتند از:
✅ ۱. مغایرت آیپی و لوکیشن ثبت شده در پروفایل
مثلاً اگر لوکیشن پروفایلتان ایران باشد اما با فیلترشکن آمریکا وارد شوید، لینکدین شک میکند که شاید اکانت شما هک شده یا شما واقعی نیستید.
✅ ۲. استفاده از فیلترشکنهای بیکیفیت یا رایگان
فیلترشکنهای ضعیف آیپی ناپایدار دارند، مرتب قطع و وصل میشوند یا آیپی را تغییر میدهند. این باعث میشود لینکدین رفتار شما را غیرعادی تشخیص بدهد.
✅ ۳. ارسال پیامهای زیاد در مدت زمان کوتاه
اگر تازه اکانت ساختهاید یا هنوز تعاملات طبیعی کمی داشتهاید، ولی ناگهان شروع کنید به فرستادن تعداد زیادی پیام یا درخواست کانکشن، لینکدین تصور میکند شما اسپم میکنید.
✅ ۴. پروفایل ناقص یا غیراصولی
اگر عکس پروفایل نداشته باشید، اطلاعات شغلی درست و حسابی ننویسید یا پروفایل خیلی ضعیف باشد، احتمال میدهد که اکانت شما جعلی باشد.
✅ ۵. فعالیت غیرعادی
مثلاً در یک روز ۲۰۰ نفر را فالو کنید یا مدام لاگین و لاگاوت شوید. این رفتارها مشکوک هستند و باعث میشوند الگوریتم لینکدین روی شما حساس شود.
✅ ۶. گزارش شدن توسط کاربران دیگر
اگر به افرادی پیام بدهید و آنها پیام شما را به عنوان اسپم گزارش کنند یا ریپورتتان کنند، لینکدین خیلی سریع وارد عمل میشود و اکانت شما را بررسی میکند.
✅ ۷. نقض قوانین لینکدین
مثلاً تبلیغات مستقیم، فروش محصولات، ارسال لینکهای مشکوک یا دعوت به شرکت در پروژههای غیرقانونی باعث میشود لینکدین فوراً اکانت شما را ریستریکت کند.
اگر اکانت شما در لینکدین ریستریک شد ویدیو رفع تعلیق که در دوره فریلنسینگ دلاری قرار دارد را حتماً تماشا نمایید در داخل این ویدیو نکاتی به شما گفته شده که اگر گام به گام اینها را انجام بدید اکانت شما رفع ریستریکت میشود.
پیشنهاد ما اینه که در ابتدای مسیر، وارد لینکدین نشوید. چون فضای لینکدین حرفهایتر، رقابتیتر و کمی رسمیتره و اگر هنوز پورتفولیوی قوی، نمونهکار مشخص یا تجربه کافی نداشته باشین، ممکنه دیده نشین یا نتونین خوب خودتون رو نشون بدین. به همین خاطر ما توی دورههامون همیشه میگیم که اول بیاین از شبکههایی مثل اینستاگرام شروع کنین. توی این فضاها شما میتونین راحتتر ارتباط بگیرین، با مخاطبها تعامل داشته باشین، اعتماد ایجاد کنین و حتی بدون پورتفولیوی خیلی قوی هم کار بگیرین. وقتی کمی حرفهایتر شدین، نمونهکاراتون کاملتر شد، و یاد گرفتین چطور با مشتری ارتباط بگیرین، اون موقع وقتشه که وارد لینکدین بشین. چون اون زمان میتونین با اعتمادبهنفس، صفحه لینکدینتون رو بسازین، رزومهتون رو بچینین و توی یک فضای کاملاً حرفهای خودتون رو نشون بدین و حتی با مشتریهای خارجی هم ارتباط بگیرین. پس نگران نباشین، شما مرحلهبهمرحله جلو میرین و لازم نیست از اول وارد فضاهای سخت و حرفهای بشین.
وقتی شما چند تا نمونهکار خوب برای مهارتتون ساختین، یکم تجربه پروژه گرفتن پیدا کردین (حتی پروژههای رایگان یا با هزینه پایین)، و یاد گرفتین چطوری با مشتری ارتباط بگیرین و خودتون رو معرفی کنین، اون موقع وقتشه که کمکم وارد لینکدین بشین. نشونهی دیگه اینکه آمادهاید، اینه که حس میکنین دیگه مخاطب اینستاگرامی برای شما کمه و دنبال فرصتهای جدیتر و حرفهایتر هستین، مخصوصاً اگر به فکر مشتری دلاری یا همکاری با شرکتهای خارجی باشین.
لینکدین جای خوبیه برای دیده شدن توسط کارفرماهای جدی، ولی چون باید پروفایلتون حرفهای باشه و رقابت هم بالاست، بهتره زمانی واردش بشین که آمادگی دارین خودتون رو با اعتمادبهنفس نشون بدین. عجله نکنین، با صبر و تمرین همه چیز توی زمان خودش اتفاق میافته.
برای اینکه پروفایل لینکدینتون به چشم بیاد، باید چند بخش رو خوب و دقیق پر کنین. اول از همه، قسمت Headline یا همون جملهی معرفی خیلی مهمه؛ این جمله باید خیلی کوتاه و مشخص بگه که شما چه کسی هستین و چه خدمتی ارائه میدین، مثلاً: «طراح سایت وردپرس برای کسبوکارهای کوچک | سئو بیس و ریسپانسیو».
بعدش باید About رو کامل کنین؛ اینجا خلاصهای از مهارتها، تجربهها، نوع همکاریهایی که انجام میدین و ارزشهایی که میتونین به مشتری بدین رو بنویسین. حتماً طوری بنویسین که واقعی و انسانی به نظر بیاد، نه مثل متن تبلیغاتی یا رباتی.
توی بخش Experience، اگر پروژهای داشتین— حتی رایگان یا شخصی—حتماً بنویسین. لازم نیست حتماً شغل رسمی باشه.
نمونهکار هم اگه دارین، میتونین بهصورت لینک، فایل یا تصویر اضافه کنین. این نشون میده که شما فقط ادعا نمیکنین، بلکه تجربه هم دارین.
در نهایت، داشتن یک عکس پروفایل حرفهای (نه سلفی یا عکس غیررسمی) و بکگراند کاور مناسب با حوزه کاریتون کمک میکنه تا تأثیرگذاری اولیهتون بالا بره.
با همین قدمهای ساده، پروفایل شما میتونه حرفهای و قابلاعتماد دیده بشه حتی اگر هنوز ابتدای مسیر باشین.
برای اطلاعات بیشتر در مورد تکمیل پروفایل به ویدیو جلسه دوم دوره لینکدین دلاری مراجعه کنید.
اگه هدفتون اینه که در آینده با مشتریهای بینالمللی کار کنین یا از کشورهای دیگه پروژه بگیرین، پیشنهاد میکنیم از همون ابتدا پروفایلتون رو به زبان انگلیسی بنویسین. این کمک میکنه حرفهایتر دیده بشین و افرادی از کشورهای مختلف بتونن شما رو پیدا کنن. ولی اگه فعلاً هدفتون مشتریهای فارسیزبان یا ایرانیهایی هستن که خارج از کشور زندگی میکنن، میتونین از زبان فارسی هم استفاده کنین.
درواقع بهتره با توجه به مخاطبتون تصمیم بگیرین. اما چون لینکدین یک پلتفرم جهانیه، نوشتن انگلیسی معمولاً انتخاب بهتریه—حتی اگر خیلی ساده بنویسین.
نکته مهم اینه که نوشتههاتون قابل فهم، صادقانه و انسانی باشه، نه اینکه حتماً انگلیسیتون بینقص باشه.
اگر تسلط به انگلیسی کم هست، میتونین اول یه نسخه فارسی بنویسین، بعد با کمک یه مترجم یا حتی با کمک هوش مصنوعی، تبدیلش کنین به انگلیسی روان. اینطوری کمکم خودتون هم قویتر میشین تو این فضا.
در ابتدای مسیر، داشتن یه پروفایل خوب و کامل توی لینکدین اولویت اول هست. وقتی شما تازهکار هستین و هنوز مسیر مشترییابی رو دارین یاد میگیرین، تمرکزتون باید روی ساخت یک پروفایل قوی، حرفهای و قابل اعتماد باشه.
پس اگه فعلاً زمان و انرژی کافی ندارین، نگران پستگذاری نباشین. فقط مطمئن بشین که اطلاعات پروفایلتون دقیق، ساده و کامل نوشته شده باشه.
اما در مراحل بعد، وقتی کمی تجربه کسب کردین و خواستین بیشتر دیده بشین، پستگذاری به شدت توصیه میشه. چون این کار باعث میشه بیشتر در دید مخاطبهاتون قرار بگیرین، اعتمادسازی کنین و حتی افراد بدون اینکه شما پیام بدین، بهتون پیام بدن.
خلاصه اینکه:
🔹 در شروع، پروفایل حرفهای = کافیه
🔹 در مراحل بعد، پستگذاری = مزیت بزرگ برای رشد و جذب مشتری مستقیم
اینستاگرام بهخاطر فضای ساده و بصری که داره، یکی از بهترین جاها برای شروع مسیر مشترییابی مستقیم بهخصوص برای فریلنسرهایی هست که هنوز در ابتدای راه هستن. شما نیاز ندارین که خیلی حرفهای باشین یا رزومهی بزرگی داشته باشین تا بتونین توی این فضا دیده بشین.
توی اینستاگرام، شما میتونین خیلی راحت نمونهکار بذارین، از پشتصحنهی کارتون محتوا تولید کنین، خودتون و مهارتهاتون رو معرفی کنین و با مخاطب ارتباط انسانی برقرار کنین. این همون چیزیه که باعث میشه مشتریها بهتون اعتماد کنن.
از همه مهمتر، چون آدمها توی اینستاگرام خیلی وقتها خودشون دنبال خدمات میگردن (مثلاً طراحی سایت، لوگو، طراحی پست، تدوین ویدیو، تولید محتوا و…)، شما خیلی راحت میتونین سر راهشون قرار بگیرین. فقط کافیه بلد باشین چه محتوایی تولید کنین و چطور پیجتون رو طوری بسازین که مشتری رو جذب کنه.
در نتیجه، برای شروع، اینستاگرام یه انتخاب هوشمندانهست:
✅ ساده و قابل درک
✅ رایگان و در دسترس
✅ محیطی مناسب برای نمایش نمونهکار
✅ مناسب برای برقراری ارتباط مستقیم و انسانی با مشتری
برای اینکه بتونید از پیج اینستاگرامتون مشتری بگیرید، فقط کافی نیست که یه سری نمونهکار آپلود کنین. باید بدونین که چه نوع محتوایی میتونه مشتری رو قانع کنه که شما دقیقاً همون کسی هستین که دنبالش بوده. پس بیاید دستهبندی کنیم:
موارد 1، 2 و 3 رو میتونید به صورت پست در پیج خودتون قرار بدید.
موارد 4، 5 و 6 رو میتونید به صورت هایلایت در پیج خودتون قرار بدید.
پس اگر محتوا رو فقط برای نمایش مهارت نذارین و با ذهنیت «جذب مشتری» تولید کنین، اینستاگرام میتونه براتون مثل یه دفتر کار آنلاین عمل کنه.
نه، اصلاً لازم نیست که پیجتان از همان اول پر از نمونهکارهای حرفهای و سنگین باشد. چیزی که برای شروع در اینستاگرام اهمیت دارد، قابل اعتماد بودن شماست، نه بینقص بودن نمونهکارها.
شما میتوانید با چند نمونهکار ساده شروع کنید که مهارت فعلیتان را بهخوبی نشان میدهد. نکته مهم این است که نمونهکارها تمیز، واضح، و با توضیح مناسب ارائه شوند. حتی اگر تازهکار هستید، میتوانید پروژههایی تمرینی انجام دهید یا پروژههایی که برای دوستان یا خانواده انجام دادهاید را به عنوان نمونهکار در پیجتان بگذارید.
از طرفی، برای جلب اعتماد مشتری، فقط نمونهکار کافی نیست؛ اینکه چهطور خودتان را معرفی میکنید، چه کپشنهایی مینویسید، چه پیام هایی رو برای مشتری ارسال میکنید، چطور با فاوورها تعامل دارید و پیجتان چقدر حس واقعی بودن و انسان بودن میده، بسیار مهمتر از تعداد پروژههاست.
پس اگر الآن در شروع راه هستید و فقط چند نمونهکار ساده دارید، نگران نباشید. همین الان هم میتوانید وارد بازی شوید و کمکم با انجام پروژههای بیشتر، پیجتان را قویتر کنید. مهم شروع کردن و استمرار داشتن است.
بله، حتماً میتونید از همون ابتدا با پیجتون مشتری جذب کنید، حتی اگر فالوور زیادی ندارید یا فقط چند پست دارید. نکته مهم این نیست که چقدر محتوا منتشر کردید یا چقدر فالوور دارید؛ مهم اینه که پیج شما در همون نگاه اول، حرفهای و قابلاعتماد به نظر برسه. یعنی وقتی مشتری وارد پیج میشه، باید بتونه خیلی سریع متوجه بشه که شما چه کاری انجام میدید، چه مهارتی دارید و چرا باید به شما اعتماد کنه.
چیزی که اهمیت داره کیفیت نمونهکارهاست، نه تعدادشون. داشتن ۳ یا ۴ نمونهکار حرفهای که دقیق و هدفمند ساخته شدن خیلی بهتر از ۲۰ پست ضعیف و پراکنده هست. همینطور بیوگرافی واضح، هایلایتهای کاربردی، رنگبندی و طراحی تمیز و یکپارچه همه به پیج شما اعتبار میدن.
پس اگر این موارد رو رعایت کنید، کاملاً آمادهاید که وارد فاز پیامدادن به مشتریها بشید و نگران تعداد پست یا فالوور نباشید. با توجه به نکات گفته شده در سوال های قبلی و مواردی که در اینجا اشاره شد اگر در حدود 9 تا پست داشته باشید که بعضی از اون ها نمونه کار شما باشه و مابقی پست هایی در مورد مهارت خودتون میتونید کار خود رو شروع کنید.
اگر هدف شما شروع فریلنسری در کوتاهترین زمان ممکن و در حدود یک ماهه است، باید به سراغ مهارتهایی برید که یادگیریشون سریعتر باشه و در عین حال تقاضای زیادی در بازار داشته باشن. برای شروع فریلنسری، مهارتهای زیر میتوانند برای شما مناسبتر باشند چون هم زود بازده هستند و هم بازار خوبی دارند برای فریلنسری :
این مهارتها هم تقاضای بالا دارن و هم در مدت زمان کوتاهی میشه به سطح قابلقبولی رسید. بنابراین، شروع با این مهارتها میتونه بهترین گزینه برای شما باشه.
برای انتخاب مهارتی که مناسب شماست و بازار خوبی هم داشته باشه، بهتره که به چند فاکتور توجه کنید. در ابتدا باید در نظر بگیرید که کدوم مهارتها بیشتر به علایق و استعدادهای شما نزدیک هستن. یعنی خودتون رو در موقعیتهایی که باید به آنها فکر کنید، بررسی کنید. آیا به کارهای خلاقانه علاقه دارید یا بیشتر به کارهای فنی و منطقی؟ همچنین، مهارتهایی که سریعتر و راحتتر یاد میگیرید، ممکنه برای شما مناسبتر باشن.
پس از آن، بهتره بررسی کنید که کدام مهارتها تقاضای بالایی در بازار فریلنسری دارن. برای این کار میتوانید از منابع مختلف استفاده کنید: سایتهای فریلنسری مثل Upwork، Freelancer , پونیشا و کارلنسر و جستجوی کلمات کلیدی در گوگل برای مشاهده تعداد جستجوها و رقابت در هر حوزه میتونه اطلاعات مفیدی به شما بده. بررسی پروژههای موجود در این سایتها و اینکه چه مهارتهایی برای پروژهها نیاز هست، میتونه به شما کمک کنه تا بفهمید چه مهارتهایی در حال حاضر بیشتر مورد تقاضا هستند.
همچنین، بررسی همکاران و رقبا در زمینه فریلنسری میتونه دید بهتری به شما بده. با نگاه کردن به نمونهکارهای افراد دیگر، میتوانید بفهمید که چه مهارتهایی برای موفقیت در فریلنسری بیشترین اثر رو دارند و در کدام بازارها (محلی یا بینالمللی) رشد بهتری خواهند داشت.
در نهایت، تجربه و آزمون و خطا هم نقش مهمی در انتخاب مهارت درست دارند. ممکنه ابتدا به یک مهارت علاقهمند باشید و پس از مدتی متوجه بشید که به راحتی نمیتونید در آن پیشرفت کنید. در این صورت، ممکنه نیاز باشه که مهارت خود رو تغییر داده و به سمت مهارتی جدید که بیشتر با روحیه شما سازگاری داره، برید.
ما دوتا نوع نیچ داریم:
1. نیچ خدمات
یعنی شما فقط یک نوع خاص از خدمات رو ارائه میدید.
مثلاً یه طراح گرافیک فقط طراحی تامبنیل یوتیوب انجام میده و بس.
نه لوگو طراحی میکنه، نه پست اینستاگرام. فقط تامبنیل.
اینجا تمرکزتون فقط روی یه کار مشخصه، ولی به همه میتونین اون خدمت رو بدین.
مثلاً هم برای گیمرها، هم برای ولاگرها تامبنیل طراحی میکنین.
نکتهاش اینه که اگه بخواین هم نیچ خدمات داشته باشین و هم نیچ بازار هدف (مثلاً فقط تامبنیل برای گیمرها)، دیگه خیلی محدود میشین و سختتر مشتری پیدا میکنین.
2. نیچ بازار هدف
یعنی شما فقط به یه گروه مشخص از آدمها خدمات میدید.
مثلاً فقط با کسانی کار میکنین که دوره آموزشی تولید میکنن و میفروشن.
توی این حالت، میتونین خدمات متنوعتری بدین چون همهش برای یه نوع مشتریه.
مثلاً هم براشون طراحی کنین، هم ویدیو ادیت کنین، هم پیج اینستاگرامشون رو بچرخونین.
🔸 خلاصه اینکه:
نیچ خدمات = تمرکز روی یه نوع کار خاص
نیچ بازار هدف = تمرکز روی یه نوع مشتری خاص
هر کدوم مزایای خودش رو داره. بسته به مهارتتون و علاقهتون، میتونین یکی از این دوتا مسیر رو انتخاب کنین تا راحتتر مشتری پیدا کنین.
خیر، برای شروع فریلنسری لزوماً نیازی نیست برند شخصی قوی و کامل داشته باشید؛ اما باید بدونید که داشتن یک هویت مشخص حتی در حد ابتدایی میتونه مسیر مشترییابی شما رو خیلی سادهتر و موثرتر کنه. منظور از برند شخصی در ابتدای مسیر، داشتن یک معرفی کوتاه و قابلفهم از خودتونه: اینکه کی هستید، چه کاری انجام میدید، چه مهارتی دارید و چه کمکی به دیگران میتونید بکنید. این معرفی میتونه در قالب یک بیوی ساده برای پیج اینستاگرام، یک پروفایل در سایت فریلنسری، یا یک متن آماده برای پیامدادن به مشتری باشه.
در مراحل ابتدایی، شما بیشتر از برند شخصی، به وضوح در معرفی و انسجام در پیامهاتون نیاز دارید. یعنی حتی اگه هنوز لوگو ندارید یا اسم برند مشخصی برای خودتون نذاشتید، ولی اگر به شکل حرفهای و منسجم در پیامهاتون ظاهر بشید و نمونهکارهاتون رو خوب ارائه بدید، احتمال جذب مشتری بسیار بالاست. اما به مرور زمان که پروژههای بیشتری میگیرید، داشتن برند شخصی قوی (مثل نام تجاری، طراحی بصری یکدست، لحن خاص در محتوا، وبسایت شخصی، و…) باعث میشه اعتمادسازی راحتتر بشه و مشتریها خودشون به سمت شما بیان.
پس در شروع نیازی به برند شخصی کامل نیست، ولی اگر از همون ابتدا قدمهای کوچیکی برای ساختنش بردارید، آیندهتون خیلی روشنتر خواهد بود.